گوتیک نامی است که در دوره رنسانس برای دوره ازهنر و معماری اروپایی قرون وسطایی انتخاب شد .شاید علت انتخاب این نام را این گونه به توان توجیه کرد که در دوران گوتیک بر خلاف دوران پر افتخار اروپا یعنی روم حرکت می کرد و در این دوران بر خلاف روم که به معابد و مذهب کمتر اهمیت می داد به کلیساها و مذهب ارزش خواسی داده شده که حتی برخی از این دوره تحت عنوان عصر ایمان اروپا نام می برند۳۰ . که پس از ثبات نسبی که رومانسک در اروپا به وجود آوردمشق ساده از آن دوره و هنر رومانسک را به پختگی خاصی رساند ۳۱ . در واقع گوتیک آمیخته از هنر رومانسک با هلالهای تیزه دار اسلامی و ویژگیهایی از هنر نرمانها و گوتهای شمالی در ناحیه شمال شرقی پاریس،یعنی در ایل دو فراس،شامپانی و پیکاردی به وجود آمد۳۲٫
می توان برخی از ویژگیهای ساختمانی که در بناهای این دوره مشترک است را به صورت کلی چنین عنوان داشت۳۳:
– چگونگی شکل دادن به عناصر ساختمانی ،از منطقی نو پیروی می کند که همزمان به مختصات استاتیکی و شکل می نگرد . کاربری ها استاتیکی عناصر ساختمانی که فضای معماری را تحقق می بخشد به جنس مصالح ساختمانی و موضع اسقرار هر یک از گونه های عناصر ساختمانی می نگرند.
آنچه در تولید فضایی بلن و شکوهمند ،زیبا و پر جذبه نقشی تعیین کننده دارد وسیله ای حتی نمادین در مقوله معماری گوتیک به شمار تواند رفت ، تویزه است . تویزه همزمان ،سه کار اصلی را انجام می دهد : نخست انتقال نیروها رانشی در طول مسیری که از شکل تویزه داده میشود به نقاط مطمئن. دوم ممکن داشتن تقسیم بندی سطوح قوسی شکل پوشش های گنبدی به پاره هایی چند. و سوم آزاد گذاشتن دست معماران را در تعیین میزان و شکل خیزی که به پوشش قوسی و کنبدی داده شود .
– گرایش به قرینه سازی در فضای معماری ، دستیابی به ابزار های فنی – ساختمانی نو، پنچره های دارای شیشه های رنگین و مصور که به اندازه بزرگ و بلند ساخته می شوند و سوای بار زیبایی شناختی دارای نیازها و پیاوردهای استاتیکی و با اتکاء بر اینها و شرایط پذیری از اینها به شکل متداول دست یابند .
اما سوای بینشی که تقارن را عین زیبایی معنوی و کمال آفرینش می دانستند این مساله که در فضاهای داخلی از تقارن استفاده نشود را مجاز می دانستند . که همین بینش با عث به وجود آمدن ساختمانهای یا نقشه های گرد و تقارن شعاعی گردید . در واقع مبنای اصلی و اساسی تدوین فضایی دوران گوتیک ساده دیدن و ساده خواستن فضایی است که در تقارن به این مسئله بیشتر نایل آمدن .
– در بناهای دوره گوتیک ، عناصر ساختمانی ، دونقش عمده را پذیرا بودند :اول بر پا ساختن بنا و تضمین مقاومت پیکره کالبدی در برابر نیروهای داخلی و خارجی دوم تضمین پیوستگی و هماهنگی و انسجام در دو حد جزئی و کلی . در واقع هر بنایی ضمن متظاهر کردن پیوستگی های شکلی در تمامی حجمش ، استخوانبدی خود را در بیرون و داخل می نمایاند.
– بناهای گوتیک که بیشتر در کلیسا ها خلاصه می گردد وا خد های ساختمانی هستند بی هیچ پیوستگی حجمی به بناهای اطراف یا بافت شهری دوران خود که علی رغم زیبایی که دارند با بناهای مذهبی هم گسستگی حجمی و شکل دارند که در واقع صحنه ای را به وجود می آورند که همچون موجودی استثنایی در کالبد شهر دیده شوند . در واقع بناهای که کاربری مذهبی نداشتند در فضای معماری به گونه ای که دور از خشکی های دستوری می نمایاند عمل می کردند. فضای شهری پذیرای آرایشی آزاد بود و تنوع حاکی مهارتهای کمتر ، در واحدهای معماری – شهری را به وجود می آوردند. که این مسئله خود نیاز به بررسی خارج از قالب سبک گوتیک است که در این نوشتار نمی گنجد.
در کل آنچه را می توان از معماری این دوره از لحاظ ساختاری درک کرد .و این بناها به هر دورانی که تعلق داشته باشند. تنها یک ارزش و زیبایی واحد را نشان می دهند که از این مجموعه نه چیزی می توان کم کرد نه چیزی افزود .در این مجموعه ها ضمن اینکه تفکر و شخصیت انسانی نمود دارد ، روندی زنده در پیوند با رشد تاریخی این قاره را نشان نمی دهد۳۴ . اما به راستی علت تبلور گوتیک چیست ؟ آیا معماری گوتیک در پاسخ گویی به اهداف و اندیشه های معماری شرق که در این دوران اثر قابل توجهی بر معماری اروپا داشته به پا خواسته ؟
معماری رومانیک(رومانسک)
با انقراض حکومت روم غربی توسط گوتها اروپا تجربه ای نو را در پیش گرفت که دیگر در آن خبری از یک پارچگی و قدرتی واحد خبری نبود و اروپا را گربه علت حمله اقوام بیگانه به این سرزمین را وارد جنگهای صلیبی کرد که رهاورد این اوضاع استقلال ملتها بود اما در عوض آن پا به دوران سیاه قرون وسطایی گذاشتن .
در قرون اولیه این دوران هویت و معماری اروپا کاملا از بین رفت و در پی استقلال ممالک و بدست آوردن هویت گم شده معماری در این دوران به وجود آمد که آن را در قرن نوزدهم رومانیک یا رومانسک نامیدن که تر کیبی از معماری قدیم اروپا ، روم ، بیزانس و مشرق زمین بود۲۶٫که مرکز عمده آن را ایتالیا می دانند.
در برابر ساختار رومانسک دو خصوصیت را نام می برندکه اول پیوستگی تمامی عناصر بنا است و بعد مسئله متریک فضایی است۲۷ اما در تحلیل این دو خصوصیت می توان با نگاهی تازه به معماری این دوره ویژگیهای آن را به طریق زیر هم دسته بندی کرد۲۸:
– چگونگی شکل دادن به عناصر ساختمانی دگرگون شده و تجربه های پیشین در باره اتصال سطوح عمودی و طاقها و سقفها از روی ستونها و تزئینات دیوارها و موزائیک کاریها کاملا کنار گذاشته شد و مصالح اکثرا بدون اندود و تزئین به کار میرفتند در واقع معمری را بر دواصل استوار می کردند: اول مجلل بودن بنا از طریق اندازه و ارتفاع بلند و دوم نمایان داشتن شالوده بنا .
– قرینه سازی از اصول اصلی بود.چه در محور طولی و چه در محور شعاعی مورد استفاده قرار می گرفت.
– ساختمانهای این دوره در هر سرزمینی که خواستار حرکتی نو بودند ساخته می شد و شالوده فضایی خاصی را به مدل می گرفتن. که می توان گفت تممی فضای داخلی و خارجی آن را سنتزی از معماری روم است اما شکوهمندی و اثر روانشناختی خاصی که تصور می شد در بناهای مذهبی در اذهان بر جای می مان از طریق حجم زیبا یی است که بر زمین استقرار یافته است : سطخ افق و خط افق ،در بر گیرنده پیکره بنا می شود و بنا ، در طول خود یعنی در موازات سطح و خط افق ، تدوین می شود ، فهم می شود و در معرض شناخت قرار می گیرد .
در واقع تمدن وحشیانه و اولیه قرن هشتم تا دهم ، ردای گشاد بیزانس را گسست و خشونت مردانه جسم ساختمان را عریان ساخت . حال کلبدی سازمان یافته و واحد در راستای وحدت خود دست به کار شده است و حرکت می کند واگر قدم انسان در کلیسای دوران اولیه مسیحیت به طور یکنواخت با قافیه است و کلیسای بیزانس لغزنده است اما در این دوره با ایست آهنگین به نیازهای کاملا مهیج جواب می گوید.شاید در تمامی اروپا قدم های انسان، جوابگوی تاکید روانی بسیار، بغرنج تر از یک جهت هدایت ساده و یکنواخت است.