دو آپارتمان یکسان در ساختمان را تصور کنید. نقشهٔ آپارتمان ها دقیقا شبیه یکدیگر است. در طبقهٔ همکف خانم مسن تنهایی زندگی می کند. همه چیز در این آپارتمان سفید و گل سرخی است! مبلمان چوبی قدیمی هستند که دورتادور اتاق پذیرایی را پرکرده اند. آثار هنری که روی دیوار آویزان شده یا روی طاقچه قرار گرفته ، همگی آنتیک هستند.
حالا طبقهٔ بالا و آپارتمان دوم را تصور کنید. این آپارتمان متعلق به زوج جوانی است که طراحی دکوراسیون داخلی می دانند. کف اتاق با پارکت تیره پوشانده شده است. مبلمان جدید است و طبق استانداردها چیده شده است. نورپردازی زیبایی انجام شده و …
هر دوی این آپارتمان ها برای زندگی هستند ، اما شما کدام را انتخاب می کنید؟ مسلما آن خانم مسن آپارتمان خودش را ترجیح می دهد و آن زوج جوان هم آپارتمان خودشان را. هرکدام در آپارتمان خودشان حس راحتی و آسایش دارند. از حضور در آن فضا لذت می برند. آن فضا با آن ها حرف می زند!
هیچ کدام از این دو آپارتمان پاسخ درست یا غلط برای همه نیستند. در واقع در به کارگیری تجربه کاربری در دیزاین یک محیط نمی*توان نسخهٔ مشابهی را برای همه پیچید؛ بلکه هرکس بنابر نیازها و دید خودش نسبت به محیط اطراف ، نسخهٔ ویژهٔ خودش را دارد.
این تجربه کاربری در طراحی دکوراسیون داخلی است. طراحی دکوراسیون داخلی نسبت به سال های پیش تفاوت های زیادی کرده است. در گذشته تنها هدف از ساخت و طراحی فضا ، این بود که آن را کاربردی کنیم. اما مدتی بعد طراحان داخلی شروع به طراحی فضاهایی کردند که نه فقط کاربردی ، بلکه در عین حال چشم نواز هم بودند.
بازهم مدتی گذشت و طراحان جدا از طراحی فضاهای زیبا ، اصول ارگونومی را همراه فناوری به طرح های خودشان اضافه کردند. اما محیط چه می شد؟ قلمروی ذهنی چه؟ آیا افراد حاضر در این فضا ، احساس خوبی داشتند؟ وقتی از این فضا استفاده می کردند چطور؟ طراحان دکوراسیون داخلی چه می توانستند بکنند تا نگرانی ها و نیازهای افراد را برطرف نمایند؟




رابطه طراحی تجربه کاربری و طراحی دکوراسیون داخلی چیست؟

تجربه کاربری (User Experience) یا UX رابطهٔ انسان با هر سیستم فناورانه ای از جمله رابط کاربری ، گرافیک ، طراحی صنعتی و تعامل فیزیکی است. در بیشتر موارد ، طراحی تجربه کاربری ، طراحی تعامل سنتی انسان با کامپیوتر را به طور کامل دربرمی گیرد؛ بعد هم همهٔ جنبه های یک محصول یا خدمت را آن طور که کاربران می بینند وارد کرده؛ و در نهایت آن تعامل سنتی را گسترش می دهد.
البته داستان طراحی دکوراسیون داخلی ، با محصولات و خدمات رایج کمی تفاوت دارد. محصولات و خدمات رایج را می توانیم در دست بگیریم ، بپوشیم ، روی میز بگذاریم… ولی طراحی داخلی بیشتر شبیه این است که وارد محصول می شویم و آن را تجربه می کنیم.
تقریبا در هر لحظه از عمر خود، از خانه گرفته تا محل کار و درس ، از حضور در کافی شاپ گرفته تا گذران وقت در پارک ، در فضا قرار داریم ، فضایی که همان محصول است. بنابراین اینکه آن فضاها چه تأثیری بر احساس درونی ما می گذارند ، عامل مهمی است که باید به آن توجه کنیم.
بسیاری از طراحان داخلی صرفا به استاندارد های فضای کار و رعایت ارگونومی در طراحی توجه می کنند. اینکه چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. اما این ها فقط پایهٔ کار هستند؛ یعنی دانش عمومی یا چهارچوبی برای طراحی. اینجاست که قدم بعدی اهمیت بیشتری پیدا می کند.
قدم بعدی طراح دکوراسیون داخلی ، بهبود آن چهارچوب و سازگار نمودن آن با شرایط موجود است. یکی از دلایل این رویکرد آن است که استانداردهای معمول ، برای همهٔ فضاها و نیازهای کاربری مناسب نیستند. دلیل دیگر هم آنکه جهان هر لحظه در حال تغییر است؛ پس چهارچوب استاندارد معمول باید به موازات پیشرفت جامعه ، تغییر کرده و به روزرسانی شود.
شاید بگویید همهٔ طراحی ها کاربرمحور هستند. چون همهٔ طرح ها بر اساس نیازهای افراد طراحی می شوند. اما سطح آگاهی دربارهٔ نیاز افراد یا دقیق تر ، کاربر نهایی ، آن قدرها بالا نیست. به همین خاطر است که طراح ها اغلب بر اساس تجربه و درک خودشان طراحی می کنند. در واقع آنچه ما طراحی کاربرمحور می دانیم، لزوما مناسب کاربر نهایی نیست. بلکه بیشتر برخاسته از درک طراح است؛ حتی اگر در طراحی مربوطه ، فرایندهای استاندارد به طور کامل اجرا شده باشند.
جان کلام در رابطه طراحی تجربه کاربری و طراحی دکوراسیون داخلی درک رفتار کاربران نهایی فضای کار ، نیازهایشان و انگیزه های آن هاست. استفاده از تجربه کاربری در طراحی دکوراسیون داخلی محصولی پدید می آورد که کاربر در آن نه تنها نیازهای خود را برطرف کند ، بلکه حس خوبی هم داشته باشد.




نمونه ای از استفاده تجربه کاربری در طراحی داخلی

بهترین راه برای تأثیرگذاری بیشتر طراحی دکوراسیون داخلی ، همکاری با متخصصان سایر رشته ها و پیوند طراحی تجربه کاربری و طراحی خدمات با فرایند طراحی داخلی است. طراحی داخلی خوب فقط به کارایی بیشتر ، به کارگیری فناوری و ظاهر خوب محدود نمی شود.
طراحی داخلی خوب ، احساسات و بازخورد کاربران نهایی را هم در نظر می گیرد. طراحی تجربه کاربری خیلی شبیه به چگونگی چیدمان مبلمان توسط طراحان دکوراسیون داخلی است. در واقع به نیازهای کاربران نهایی در همهٔ جزئیات دقت می شود ، و انجام کارهای روزمره توسط افراد بررسی می شود.
برای مثال ، افراد حاضر چگونه از اتاق کنفرانس استفاده می کنند؟ عادات روزمرهٔ آن ها در استفاده از دست شویی ها چگونه است؟ ترتیب ورود افراد به شرکت چگونه است؟ چطور کار می کنند؟ چگونه و کجا وقت اضافی خود را سپری می کنند؟ پاسخ به چنین سؤالاتی ، به علاوهٔ رنگ ها و مواد اولیهٔ مناسب ، ارگونومی اصولی و نکته های دیگر ، استفاده از تجربه کاربری در دکوراسیون داخلی را شکل می*دهند.
یکی از مشکل ترین چالش ها در طراحی دکوراسیون داخلی ، کار با فضاهای کوچک است؛ به ویژه اگر امکان افزایش فضا را هم نداشته باشیم. حالا چگونه می توان با استفاده از تجربه کاربری در طراحی دکوراسیون داخلی این مسئله را برطرف کرد؟
به طور معمول در چنین مواردی می توان از فضاهای پنهان برای انبار و مبلمان چندکاره استفاده کرد؛ مانند میزهای کاری که کشوهای متعدد دارند. می توان به جای متمرکز کردن نور ، از روشنایی چندلایه استفاده کرد؛ یا تا جای ممکن از نور طبیعی استفاده نمود.
البته همان طور که پیش تر گفته شد، استانداردهای معمول برای همهٔ فضاها و نیازهای کاربری مناسب نیستند. پس تمرکز اصلی باید بر ایجاد خطای دید بر اساس تجربه کاربری باشد. برای نمونه می توان با استفاده از رنگ های روشن و نصب سطوح براقی که نور را منعکس کنند، فضاها را بزرگ تر جلوه داد.
با چنین رویکردی ، علاوه بر اینکه فضاها را برای افراد حاضر در آن بزرگ تر از آنچه هستند جلوه می دهیم ، سعی می کنیم احساس خوشایندی از حضور در محیط فراخ و روشن برای کارکنان، مراجعه کنندگان یا سایر کسانی ایجاد کنیم که به آن محیط رفت وآمد دارند.