این نوشته تلاشی است برای تشریح ضرورت تدوین مبانی طراحی معماری و با این طرز فکر نگاشته شده است که معماری می‎بایست بر اساس اصولی پایه‎ریزی شود که بتوان آنها را مورد آزمایش دقیق علمی و تجربی قرار داد.
در حال حاضر کتابی برای راهنمایی معمار جوان و مشتاق وجود ندارد که توضیح دهد چگونه می‎توان یک محیط مناسب برای فعالیت‎های انسان طرح‎ریزی نمود و آن را به مرحله اجرا درآورد. همچنین راهنمای واضح و روشنی برای طراحی موجود نیست که بر مبنای ایده‎هایی پایه‎ریزی شده باشد که راه را برای تحقیق و بازبینی باز بگذارند. در عوض دانش معماری در اذهان معماران ورزیده و آکادمی‎های معماری پنهان و مستور است.
علت این کمبود آن است که آموزش معماری مدتهای طولانی است که بر اساس نظام کارآموزی در دانشکده‎ها و شرکت‎های معماری دنبال می‎شود. این امر نشان می‎دهد که نظام صنفی قرون وسطی، حداقل برای معماران، هنوز پا برجاست. در نظر یک دانشمند محقق این شیوه از آموزش بیمورد و حتی خطرناک می‎باشد، زیرا سیستم بسته دانش که در مقابل شیوه علمی باز قرار می‎گیرد، به فساد، انحراف و دگم‎اندیشی منجر می‎شود. چند لحظه به این فکر کنید که انجام یک تحقیق علمی چگونه صورت می‎پذیرد. پروسه کار بدین صورت است که شخصی نتایج تحقیقاتش را اعلام می‎کند و سپس همکاران او حداکثر تلاش خود را می‎کنند تا آن یافته‎ها را رد نمایند. نتیجه‎ای که به این وسیله آنها بدست می‎آورند، موشکافانه و دقیق است. همچنین توانایی آنها بوسیله دیگران مورد بازبینی و ارزیابی قرار می‎گیرد. زمانی که یک نتیجه توسط محققان دیگر مستقلاً ارزیابی شد، آنگاه این نتیجه در بدنه ثابت دانش علمی قرار می‎گیرد، حداقل تا زمانی که یک نتیجه عمومی‎تر یا صحیح‎تر جایگزین آن نشود.
بر خلاف پروسه یاد شده، معماری اینگونه کار نمی‎کند. آموزش معماری در قرن بیستم مدتهاست که خود را از علم جدا کرده است و بجای باز گذاشتن در تحقیق و بررسی، مجموعه‎ای از باورهای دگماتیک درباره طراحی عرضه می‎کند که هیچگاه مورد ارزیابی قرار نمی‎گیرند. دانش برجامانده از معماران سنتی نیز که با ایده‎های مدرن تناقض دارد، بدون هیچ احساس پشیمانی به زباله‎دان تاریخ سپرده شده است. نه تنها جامعه معماری مقتدر فاقد بدنه تئوریک است، بلکه اثری از آنچه که تئوری معماری نامیده می شود، نیز در آن وجود ندارد.

با توجه به آنچه گفته شد، در فضای کنونی جهان معماری نیاز مبرمی به تدوین دانش علمی معماری با کیفیات یاد شده احساس می‎شود تا بار دیگر معماری، گذشته درخشان خود را بازیابد. ما نیز ابزارهایی در اختیار داریم که با بهره‎گیری از آنها می‎توان برای ساختن یک محیط جدید همت گماشت و بزرگترین موفقیت‎های معماری‎های گذشته را تکرار نمود. مردم نیز می‎توانند یکبار دیگر معماری را به عنوان یک عنصر مطلوب تجربه کنند، بجای آن که معماری ماشینی برای ایجاد اضطراب و افسردگی در آنها باشد.