سلام مهمان گرامي؛

خوش آمدید، براي مشاهده تالار با امکانات کامل ميبايست از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد.

در صورتی که قبلا ثبت نام کرده و رمز عبور خود را فراموش کرده اید از طریق ايــن ليـــنک آنرا بازیابی کنید.

کاخ بردک

پاسخ یاب یافتن سریع پاسخ ها ویژه آزمون نظام مهندسی

برای مشاهده راهنمای استفاده از امکانات سایت و روش ایجاد تاپیک جدید اینجا کلیک کنید.

برای ارتقا عنوان کاربری خود به کاربر ویژه و دسترسی به بخش ویژه VIP اینجا کلیک کنید.
نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: کاخ بردک

  1. Top | #1


    تاریخ عضویت
    دی -۱۳۹۳
    عنوان کاربر
    مدیر بخش معماری
    محل سکونت
    بوکـــان
    رشته تحصيلي
    معماری
    نوشته ها
    661
    پسندیده
    695
    مورد پسند: 995 بار در 499 پست
    میزان امتیاز
    1498

    کاخ بردک

    «کاخ سنگ سیاه»، در تمامی درازای زمستان ۱۳۵۶ کاوش و باز سازی شد. یافته های آن به «مرکز باستان شناسی ایران» آن هنگام – که یک اداره ی پژوهشی توانمند، با مدیریت آگاه و هوشمند آقایدکتر سیروس باقرزاده بود - سپرده شد. کتاب آن نیز نوشته شد که سالیانی چند در بایگانی سازمان نوپای میراث فرهنگی خاک خورد و پس از آن گم و گور شد. اما سرنوشت خود کاخ دردناک*تر از همه ی این*ها بود چه، چند سالی پس از انقلاب تنی چند از تهران و بوشهر-که کسی را یارای برابری با آن*ها نبود- با همداستانی یک بومی بانفوذ برازجانی به نام «غ.ر.آ» ــ که به انگیزه ی فشارهای وجدانی چندی پیش بر اثر سکته درگذشت ــ کاخ و آن*چه را که کاوش شده بود، از ریشه تا ژرفای بیش از یک متر با لودر یک*سره ویران کردند، سنگ*هایش را به*گوشه*ای افکندند و آن*چه را که در دل خاک داشت، دزدیدند و به*جای همه ی آن آثار نخل کاشتند! امروز هنوز پس از بیست سال این کاخ ویران است و هر از چندگاه بومی *ها و روستاییان دور و نزدیک از بازمانده ی سنگ*ها*ی آبگینه*گون آن برای پله، سنگ گور و آب*بند جوی سود می*برند. گویی سرنوشت سیاه «کاخ سنگ سیاه» جز همین چند صفحه و یک دو عکس که چاپ می*شود، بیش نبوده و نیست.

    بی هیچ گمان، هیچ ملتی جز ایرانیان اینگونه خودشان و تاریخ شان را نابود نمی کنند و این نیز یکی از شگفتی های مردمان این خاک است که پاسخی برای آن نیست!


    بقایای کاخ سنگ سیاه و نخل های کاشته شده



    «کاخ سنگ سیاه» کجاست؟

    «کاخ سنگ سیاه»، تقریبا ًدر شست و چند کیلومتری شمال خاوری بندر بوشهر و یک*سد و ده کیلومتری جنوب باختری کازرون، بر سر راه اسفالت شیراز به بوشهر، درشهرستان دشتستان به مرکزیت برازجان جای دارد. برازجان را بخش*هایی است چون سعدآباد، شبان کاره، دالکی، دورودگاه و ... و ...

    سراسر سوی خاورین برازجان رشته کوه*های «گیسکان یا گیسکون (بر وزن بیستون)» کشیده شده و پرآب*ترین رودخانه ی همیشگی و چهار فصل آن «دالکی» (مادرک؟ / مادر کوچک؟) نخلستان*های سبز آن را آبیاری می*کند. کم*تر از یک سده ی پیش، برازجان روستایی کوچک بیش نبود، اما از آن*جا که بر سر راه شیراز به بوشهر جای داشت، به*تندی و بی *رویه گسترش یافت و جز بومی *ها مردمانی دیگر از شهرهای دور و نزدیک و حتا افغان*ها و اعراب را هم پذیرا گشت؛ آن*گونه که امروز از جوشش این هفتاد و دو ملت، شهرستانی است بزرگ، بدون بافت روستایی کهن یا شهری نوین و چونان بیشتر روستاهای ایران که یک*باره قد می*کشند و بزرگ می*شوند، بدون کم*ترین هویت معماری.

    به*تقریب در ۱۰-۱۲ کیلومتری شمال باختری برازجان، پس از گذر از رودخانه*ی دالکی و بر بلندی *های رسوبی همین رودخانه، در نزدیکی روستای «جتوط یا جتل» (بخش سعدآباد / ۵۱ درجه و ۹ دقیقه* درازای جغرافیایی و ۲۹ درجه و ۲۱ دقیقه* پهنای جغرافیایی) محوطه ی باستانی سنگ سیاه جای دارد؛ یا بهتر است گفته شود جای داشت!

    در واپسین ماه*های زمستان ۱۳۵۶ و نیمه ی بهار ۱۳۵۷ نگارنده به کاوش این محوطه و کاخ «بردک سیاه» (در روستای دورودگاه) و هم*چنین بررسی *های پراکنده*ای برای شناسایی دیگر کاخ*های هخامنشی در دشستان پرداختم که جز کاوش «کاخ سنگ سیاه» (در یک فصل)، «کاخ بردک سیاه» (در دو فصل)، به بیش از بیست و چند محوطه و کاخ از دوره ی هخامنشی دست یافتم که این نوشتار نیز چکیده ای است از کتاب چاپ نشده ی « کاوش های باستان شناختی در کاخ سنگ سیاه».

    «کاخ سنگ سیاه» در رویه*ای گسترده جای داشت که امروزه بیش از ۹۰ درسد آن به*گونه ی جبران ناپذیری ویران و چون کف*دست یک*سان شده و آن*چه بر جای است، نشانه*هایی پراکنده و دور از یکدیگر و جداافتاده ای است که پیوند بافت رازی *گری (معماری) و فرهنگی آن*ها به دشواری میسور است. اما پیش از انقلاب که نخستین کلنگ*ها روی آن زده شد، فراگردی از کاخ*های دوران هخامنشیان بود که تنها بخشی از یک کاخ کاوش شد و دیگر تالارها، سرسراها و کاخ*های چسبیده و در پیوند با بافت رازی *گری آن را به امید سال ها و فصول دیگر کاوش گذاشتیم که هرگز به آن نرسیدیم. امیدی بیهوده و سرابی در بیابان برهوت خدا ...

    آن*چه از نخستین، تنها و واپسین فصل کاوش این کاخ دستگیرمان شد، در بر گیرنده ی یک تالار گسترده ی میانی و چهار ایوان در چهار سوی آن است. تالار میانی با چهار درگاه ــ که گذرگاه هر یک از سنگ*های آهکی سیاه رنگ است و چون آبگینه آن*ها را تراشیده*اند ــ پیوند دارد. از این روی، در نخستین نگرش«کاخ سنگ سیاه» به*درستی برابر با کاخ بارعام کوروش بزرگ است و در ویژگی *های یک*سان این دو سازه ی هخامنشی کم*ترین دوگانگی یا ناهماهنگی دیده نمی*شود.



    خـــدا صـــدامــو میـــشنوی؟ ... بـــاور کـــن بـُــــریـــدم... بُــــریدم از آدمـــهای ایــــن زمیــــنت خـــــدا...

    خســـته نیـــستم امــــا خســــته م کــــردن...

  2. Top | #2


    تاریخ عضویت
    دی -۱۳۹۳
    عنوان کاربر
    مدیر بخش معماری
    محل سکونت
    بوکـــان
    رشته تحصيلي
    معماری
    نوشته ها
    661
    پسندیده
    695
    مورد پسند: 995 بار در 499 پست
    میزان امتیاز
    1498
    این کاخ دربرگیرنده ی یک تالار گسترده ی میانی و چهار ایوان در چهار سوی آن است که ...

    تالار میانی، راست گوشه*ای است در راستای خاور به باختر. رویه ی درونی آن ۵۰/۲۰ متر ×۴۰/۲۴ متر که از چهار سوی با دیوارهایی از خشت بسته می *شده است. ستبرای دیوارهای چهار سوی، با پوشش گچ (گچ بومی منطقه که «چاری» گفته می *شود و بسیار سپید نرم و یک*دست است) و رنگ سبز مغزپسته*ای چشم*نواز و دلنشین آن ۲۰/۱ متر است. از این روی با افزودن ستبرای دیوارها، تالار میانی راست*گوشه*ای است به اندازة (۸۰/۲۶ متر ×۹۰×۲۲ متر).

    دو رج هشت*تایی ستون (روی هم شانزده تا) آسمانه (سقف) تالار را در زمان آبادانی بر پا می*داشته که پس از کاوش، بیش از تنها یازده پایه ی ستون بر جای نبودند که این نیز امروز به یغما رفته است. از پنج پایه ستون دیگر تنها سنگ*های پی آن*ها را یافتیم و دیگر هیچ. هر پایه ستون خود از چهار سنگ برروی هم استوار ساخته و پرداخته شده که ویژگی هر یک این*گونه بوده است:

    سنگ سیاه زیرین- مکعب مستطیل به*اندازه ۱۷/۱ متر × ۱۷/۱ متر و بلندای ۵/۳۱ متر.

    سنگ سپید میانی- مکعب مستطیل به اندازه ی ۵/۹۷ × ۵/۹۷ سانتی *متر و بلندای ۲۷ سانتی متر.

    سنگ سپید یا سیاه (؟) زبرین- نشانی از این سنگ به*دست نیامد، اما با نگرش به*گونه* تراش سنگ میانی و پله نرم تراش آن می *بایست بی*گمان مکعب مستطیل و به*اندازه ی ۶۰/۷۷ سانتی متر ×۶۰/۷۷ سانتی *متر بوده باشد. بلندای آن را نیز نزدیک ۲۲-۲۳ سانتی *متر می *انگاریم.

    شالی ستون- از این سنگ نیز کم*ترین نشانه*ای یافت نشد. اما بی*گمان با نگرش به تراش رویه ی بیرونی سنگ زبرین و هم*چنین پایه ستون ایوان*ها، بدون کم*ترین دودلی بر این باور درست پای می*فشاریم که شالیی ستونی گرد با شیارهای قاشقی با قطر ناآشکار برای ما بر روی سنگ سیم استوار می *شده است.

    یورش سربازان اسکندر و تخریب این کاخ ــ به*ویژه تالار میانی ــ از یک سو و طغیان رودخانه ی* دالکی و بالا آمدن آب آن و هم*چنین باران*های سیل*آسا و ویران کننده ی موسمی دشتستان از دیگر سو، در درازای هزاره*ها، ستون*های تالار میانی و ایوان*ها را یک*سره نابود کرده است. اما یافته*های پراکنده به*درستی و یقین ره*نمود ما به*سوی چگونگی آن*ها در زمان آبادانی است.

    بی هیچ گمانی بر این باوریم که مغز ستون*ها از چوب بوده است. اما از چه چوب و کدامین گونه؟ نمی*دانیم! دور تا دور این مغز چوبی از زیر تا زبر با آجر و ملاط گچ پوشیده شده بوده است و به*یقین، یک یا چند پوشش گچ و رنگ سبز مغز پسته*ای؟ یا رنگ زردی آرام و ملایم ــ که تکه*های شکسته* آن*ها را یافتیم ــ می*آراسته است. شکسته آجرهای پراکنده ی به*دست آمده به*شکل نزدیک ذوزنقه، که یک بر آن تراشی گرد (یک*سوم یا یک*چهارم دایره) دارند و یک بر دیگر آن*ها نیم دایره است، جای کم*ترین تردید را که مغز ستون*ها چوبی بوده و با آجرچین استوار و سخت می *شده*اند، باقی نمی *گذارد. اما برای بلندای ستون*ها نمی *توان به*درستی و اطمینان سخن گفت. بر پایه ی یک فرض و برابری نقشه ی* این کاخ با تالار بارعام، تنها بلندای آن*ها را پانزده تا هژده متر پیش*نهاد می*کنیم، اما این*ها اعدادی است تقریبی تنها با مقایسه و همانندی، و قابل شکست.

    برفراز این ستون*ها، سرستون*هایی به*گونه ی دو عقاب یا دو شیر پشت به یک*دیگر جای داشته و در شکاف بین این دو سر تیرهای حمال آسمانه. ویژگی سرستون کاخ*های هخامنشی دشستان (سنگ سیاه - بردک سیاه) و هم چنین کاخ چرخ*آب (جنوب برازجان) و دیگر کاخ*های شناسایی شده ی این منطقه با دیگر کاخ*های هخامنشی(پاسارگاد، تخت جمشید، شوش و همدان) یک*سره دیگرگون است. در این کاخ*ها بیش*ترین بخش سرستون*ها از گچ (شاید بسیار ساده) ساخته و پرداخته شده بوده است و تنها اجزای اصلی و چشم*گیر، چون چشم، شاه*پرها و پرهای کوچک، منقار (در سرستون*های به*شکل عقاب) و هم*چنین چشم، دندان*های نیش، چین پوزه و بالای لب (در سرستون*هایی به*شکل شیر) جداگانه ساخته و پرداخته شده و به اندام یا بدن سرستون چسبانده شده است. در کاوش هر سه کاخ دشتستان تعداد پرشماری پرهای عقاب، چشم، چین پوزه، دندان، و... به دست آمده است که بی*کم*ترین گمان از آن سرستون*ها هستند. در تالار میانی این دست*یافته*ها بزرگ، و در ایوان*ها که پایه ستون*هایی کوچک*تر دارند، کوچک است.



    خـــدا صـــدامــو میـــشنوی؟ ... بـــاور کـــن بـُــــریـــدم... بُــــریدم از آدمـــهای ایــــن زمیــــنت خـــــدا...

    خســـته نیـــستم امــــا خســــته م کــــردن...

  3. Top | #3


    تاریخ عضویت
    دی -۱۳۹۳
    عنوان کاربر
    مدیر بخش معماری
    محل سکونت
    بوکـــان
    رشته تحصيلي
    معماری
    نوشته ها
    661
    پسندیده
    695
    مورد پسند: 995 بار در 499 پست
    میزان امتیاز
    1498
    نه*تنها کف تالار میانی بلکه پوشش کف ایوان*ها از دو رج آجر به اندازة ۸×۳۳×۳۳ سانتی *متر که با ملاط زفت یا قیر طبیعی۱ به یکدیگر چسبیده و روی هم جا داشتند، بوده است. جز این و در زیر این کف سخت لایه*هایی از خاکستر، شن، خاک رس، خاک سخت کوبیده به بلندای ۱۵ تا ۲۰ سانتی *متر برای پیش*گیری از رانش یا لرزه* زمین لایه به لایه گذاشته و کار شده و این درست همان ساختار و شیوه*ای است که در تالارهای تخت جمشید و شوش از آن سود برده شده است. در چهار سوی تالار میانی، چهار ایوان است که بزرگ*ترین آن ایوان خاوری است، راست گوشه با رویه ی درونی ۹۰/۸ متر ×۱۰/۴۱ متر با دورج چهارده*تایی (بیست و هشت تا) پایه ستون یا پی آن*ها، هر پایه ستون در بر گیرنده ی سه سنگ است:

    سنگ سیاه زیرین- مکعب مستطیل به اندازه ی ۶۳×۶۳ سانتی *متر با بلندای ۵/۲۱ سانتیمتر.

    سنگ سپید زبرین- مکعب مستطیل به اندازه ی ۴۴×۴۴ سانتی*متر با بلندای (؟)

    شالی ستون سپید گرد- به*قطر بزرگ ۶/۳۹ سانتی *متر قطر کوچک ۶/۳۴ سانتی متر به*ستبرای ۱۰ سانتی *متر.

    دو سنگ زیرین و زبرین به گونه ی پله روی یک*دیگر استوار و شالی ستون بر روی این دو جای می *گرفته است. این ویژگی ساختاری در سه ایوان دیگر نیز به چشم می خورد.

    ایوان جنوبی - راست گوشه با رویه ی درونی ۲۵/۸ متر×۶۰×۲۰ متر با دو رج هشت*تایی پایه ستون یا پیی برجای مانده ی آن*ها.

    ایوان باختری- راست گوشه با رویه ی درونی ۴۰/۸×۳۵/۲۴ متر با دو رج هشت تایی پایه ستون یا پی.

    ایوان شمالی- راست گوشه با رویه ی درونی ۲۵/۸×۶۰/۲۰ متر با دو رج هشت*تایی پایه ستون یا پی.

    روشن است جز ایوان خاوری که گسترده*ترین است، سه ایوان دیگر کم و بیش با یکدیگر برابر و ساخت و سازی هم*گون و یک*سان دارند.

    در دو سوی شمال و جنوب ایوان باختری دو اتاق کمابیش چهارگوش به اندازه ی ۵۰/۷×۲۰/۷ متر ساخته و پرداخته شده بوده است. دیوار این اتاق*ها از خشت و ستبرای نزدیک ۸۵-۸۹ سانتی *متر داشته*اند. بیشترین نشانه*های رنگ سبز مغز پسته*ای را در اتاق شمالی به*ویژه در نزدیکی *های کف یافتیم. همچنین شکسته آجرهای پراکنده، بر این گواه است که کف آن*ها آجری بوده است و چون کف تالار میانی یا ایوان*ها با ملاط زفت.

    این دو اتاق با دو گذرگاه سنگی به*پهنای یک متر و چند سانتی *متر و یک پله ی کوتاه به ایوان شمالی راه دارند. یافته*هایی چون چشم، منقار و پرهای عقاب به اندازه ی کوچک*تر از آن*چه در تالار میانی به*دست آمده، در کاوش هر چهار ایوان نیز دیده شده که بی*گمان از سرستون*هایی است کوچک*تر از سرستون*های تالار میانی.

    در میانه ی ایوان*ها که روی به*سوی تالار میانی دارند، چهار گذرگاه بوده است با ویژگی *هایی این*گونه:

    ـ درگاه ایوان باختری به*درازای ۵۱/۳ متر که تنها ۷۰/۱ متر آن تراشی نرم دارد.

    ـ درگاه ایوان شمالی به*درازای۴۰/۳ متر که تنها ۶۹/۱ متر آن تراشی نرم دارد.

    ـ سنگ درگاه ایوان*های خاوری و جنوبی نیز اندازه*هایی نزدیک به این دو دارند. بخش گذرگاه در هر ایوان تراشی دارد آب*گینه*گون که در دو سوی گذرگاه بر روی آن*ها استوار می *شده است.

    همان*گونه که در آغاز نبشتار آمد، در چند سال گذشته، همه ی این سنگ*ها در گوشه*ای شکسته و پراکنده شده، افتاده*اند و کم*ترین شکوهی از این کاخ ارزنده به چشم نمی*آید. بیم آن می*رود زمانی سازمان میراث فرهنگی به دوباره*سازی آن بپردازد که دیگر حتا یک تکه سنگ هم در این محوطه دیده نشود.


    در چند سال گذشته، همه ی این سنگ*ها در گوشه*ای شکسته و پراکنده شده و و کم*ترین شکوهی از این کاخ ارزنده به چشم نمی آید

    نخستین ارزیابی *ها

    با کاوش کاخ ویران شده سنگ سیاه (۵۷-۱۳۵۶) و بردک سیاه در دو فصل (۸۳-۱۳۸۲ و ۵۷-۱۳۵۶) با یک فاصله بیست و چند ساله و پیدایش اتفاقی کاخ چرخ*آب هنگام کندن کانال برای لوله*کشی آب (۱۳۵۰) و هم*چنین بررسی بیش*ترین بخش حوزه دشستان توسط نگارنده در سال*های ۵۶، ۵۷، ۷۳، ۸۳ و ۸۴ و شناسایی بیش از بیست و چند کاخ هخامنشی دیگر در این منطقه که بدبختانه امروز بخش*هایی ناچیز از آن برجای است از یک سو، و هم*چنین آرامگاه گوردختر در بزپر (تنگ ارم) از دیگر سو که دیری* است شناخته شده، چشم*اندازی دیگر و راهی که پیمودن آن چندان هم آسان نیست، می*گشاید.



    خـــدا صـــدامــو میـــشنوی؟ ... بـــاور کـــن بـُــــریـــدم... بُــــریدم از آدمـــهای ایــــن زمیــــنت خـــــدا...

    خســـته نیـــستم امــــا خســــته م کــــردن...

  4. Top | #4


    تاریخ عضویت
    دی -۱۳۹۳
    عنوان کاربر
    مدیر بخش معماری
    محل سکونت
    بوکـــان
    رشته تحصيلي
    معماری
    نوشته ها
    661
    پسندیده
    695
    مورد پسند: 995 بار در 499 پست
    میزان امتیاز
    1498
    هرچند گوردختر نخستین نشانه هخامنشیان در این منطقه است اما کم*تر باستان*شناس یا پژوهش*گری از خود نپرسیده که چه*گونه و چرا هخامنشیان در دل کوه*های پرت آرامگاهی چون آرامگاه کورش بزرگ ساخته و پرداخته*اند و پیوند آن با این همه نشانه*های دور و بر خود و دشت پاسارگاد چیست؟ گویی هرگز به*چشم آنان نیامده است.

    نشانه*ها و یافته*های بسیار روشن، آشکار و درست رازی *گری هخامنشیان به*گونه ی کاخ*های گسترده در دشستان، امروز دیگر به*دقت و به*درستی نمایانگر دیرپایی هخامنشی *ها در این بخش ایران است و در این، کم*ترین تردید و گمانی نیست؛ کاخ سنگ سیاه، کاخ بردک سیاه (به*ویژه با گستردگی چشم*گیر)، کاخ تپه*ای، باغ شاهویی، کاخ مازه ی شهریاری و ... . و این آخرین، و به*تازگی در سال ۸۴ کاخ برج باغ میل و ده*ها کاخ ویران دیگر همه دال بر این ادعا هستند.

    اینک با این همه نشانه*های ارزشمند و دست*هایی این*چنین پربار، این پرسش مطرح می*شود که این گستردگی آثار هخامنشی در دشستان برای چیست و چرا؟ مگر نه این که از دیرباز خاستگاه آنان را حوزه ی فارس ( به*ویژه پاسارگاد ) می*دانستیم و نه این که بیشترین آثار آنان در این نقطه است؟

    برای پاسخی درست به این پرسش ناگزیر باید دست*کم به نیم هزاره پیش از برپایی پاسارگاد و تخت جمشید پرداخت.

    بر پایه ی یک فرضیه ی نه*چندان قطعی و مسلم و کم*وبیش مبهم در اواخر هزاره ی دوم پیش از میلاد پارسی *ها ــ که به نبشته*های هرودت ساختاری از شش طایفه ی شهری و روستایی و چهار طایفه ی چادرنشین داشتند ــ با مادها، در کنار یکدیگر بار سفر می *بندند و به*ظاهر به*سبب سرمای سخت، از دشت سیبری یا کناره*های دریاچه اورال و با گذر از رشته*های کوه*های بلند البرز خود را به نجد ایران می*رسانند. اینان پیشتر نیز در کناره* اورال یا دشت سیبری می*زیستند و از دیرباز با این «سرما» این «طبیعت سخت» خو گرفته و آن را جداناپذیر از زیست محیط خود به*شمار می*آورند.

    در آغاز هزاره ی نخستین پیش از میلاد کوچندگان ماد در گوتیوم (کردستان امروزین) و پارسیان در کناره*های دریاچه ی ارومیه و دور و بر آن*جا خوش کرده و چادرهای خود را برپا کردند. این پرسش بسیار مهم هنوز هم*چنان بی*پاسخ مانده است: چه*گونه اقوام طوایف و دولت*های کوچکی که از دیرباز دور و بر گوتیوم یا کناره*های دریاچه ارومیه می*زیستند و برای یک بند دست خاک و یک وجب زمین خون*ها می*ریختند، این طوایف کوچنده ی بیگانه را پذیرا شدند؟ چه، می*بینیم پس از چند سده پارسی *ها در اثر فشار قبایل کوچک و دولت*های توانمندی چون اورارتو (در شمال باختری)، آشور در باختر و حتا مادهای هم*سفر در جنوب و باختر به کوچی دیگر ناگزیر می*شوند. بر پایه ی این فرضیه ی نه*چندان استوار، مادها ماندگار و پارس*ها روی به جنوب و دریای پارس و شاهنشاهی ایلام می*آورند و ایلامی *ها که از یورش*های هر از چند گاه آشوریان در تنگنا بودند، آن*ها را در خاک خود پذیرا شده و جای می*دهند.

    تا چه اندازه این روی *داد تاریخی بر پایه*ای راستین استوار است؟ به*درستی نمی*دانیم! آیا به*راستی سرما بیش*ترین انگیزه ی این کوچندگان شده و آیا به همین سادگی و آسانی مردم بومی سرزمینی که امروزه ایران نامیده می*شود این طوایف را پذیرفته*اند؟ گمانی در بودن پارسی *ها در جنوب ایران نیست اما در این مقطع، با این کاوش*های باستان*شناسی پراکنده ی بدون پیوند و هدف، بی*خواست خود باز می*گردیم به گفته ی پژوهش*گر روسی «لوکونین» که: «هنوز خاستگاه اصلی ایرانیان «پارسی*ها» روشن نشده است» (ه.م.کخ - از زبان داریوش- ص ۱۱).

    پارس*ها از سراسر کناره ی شمالی دریای پارس در خوزستان و فارس تا مرز مرکزی نجد ایران پراکنده می*شوند و به*ناگزیر در اطاعت و فرمان برداری از ایلامی *ها. مثلا بر پایه سال*نامه ی آشوری در ۹۶۱ پیش از میلاد در جنگ «خلوکه» در کنار سربازان ایلامی، انزانی و ال*لیپی *ها با «سناخریب» پادشاه آشور جنگیده*اند (پیرنیا ص۲۲۷ / کخ - ص ۱۳ به استناد هینز).

    در هوشمندی و زیرکی و کیاست پارس*ها کمترین تردیدی نیست؛ چه، آن*گاه که ایلام ناتوان بوده با دشمن سرسخت آن*ها آشور از در دوستی درآمده و چون ایلامیان به توانمندی دست می *یافتند، دیگر بار راه اطاعت و سازش با آنان را. جنگ میان ایلام و آشور که با وقفه*هایی کوتاه مدت دوباره آغاز می*شد، سرانجام این هر دو قدرت توانمند را از پای انداخت اما در این مقاطع حساس و طلایی زمان است که پارس*ها آرام*آرام و با هوشمندی تمام، حکومت*های کوچک محلی و حتا گاه مستقل را پی*ریزی کردند.

    پارسیان از چندین و چند قبیله و طایفه ی کوچنده تا شاهنشاهی هخامنشی، راهی بسیار سخت اما کوتاه را پیمدند.باید گفت سرپرست و بزرگ قبایل پارس که روی به جنوب آورد، «هخامنش» (از ۷۰۰ تا ۶۷۵ پیش از میلاد) بود و پس از او پسرش «ته*یی*سپ/چیش*پیش» (از ۶۷۵ تا ۶۴۰ پیش از میلاد؟). پس از مرگ «چیش*پیش» قبایل پارسی به دو قبیله ی کوچک و بزرگ بخش شدند که بر هر یک از آنان یکی از پسران «چیش*پیش» فرمان می*رانده است. قبیله یا گروه بزرگ را که در برگیرنده پارسی*های اصیل و نجیب*زاده بود کورش نخست (از ۶۴۰ تا ۶۰۰ پیش از میلاد؟ ) راهبری و هدایت می*کرد. او پدر کمبوجیه نخست و پدربزرگ کوروش بزرگ است.

    گروه کوچک را ــ که بیشتر، قبایل خرده*دست و نه*چندان اصیل پارسی بودند ــ «آریارمن» (که خود را شاه پارس می*نامد) و پس از او «آرشام»، سپس «ویشتاسب» و سرانجام «داریوش بزرگ» (از ۵۲۲ تا ۴۸۶ پیش از میلاد)، راه می برده است و از همین روی است که داریوش در سنگ نبشته ی بیستون می گوید: «از دیرگاهان تخمه ی ما شاهان بودند.»

    جنگ*های خانمان برانداز و پیاپی آشور و ایلام سرانجام سقوط شوش را در پی*داشت؛ اما پس از چندگاهی بازماندگان ایلام از پای افتاده، با مادها و بابلی *ها و چندین و چند دولت کوچک بومی دیگر همداستان شده، به آشور یورش بردند و نینوا ــ این پایتخت افسانه*ای ــ سرنگون و به آتش کشیده شد و استوره مانایی آشوری *ها در هم شکست. هر چند در این زمان هخامنشی *ها توانمند بودند و حتا شاهک*هایی محلی داشتند، اما با زیرکی از زیر بار این رویارویی شانه خالی می*کنند، چه می *دانستند در صورت پیروزی هم، توانمندی خود را از دست می*دهند.

    چندگاهی پس از سقوط نینوا، ایلام ــ که تمامی نیروی خود را هزینه ی جنگ با آشوریان کرده ــ از پای می*افتد و پارسیان توانا و تازه*نفس که نیروی خود را بیهوده صرف جنگ نکرده*اند، یکه*تاز و صاحب بیش*ترین بخش*های ایلام می*شوند. با نابودی یک سره ی آشور و از پای افتادن ایلام درگیری بابل در جنگ*های داخلی، تنها دو قدرت سیاسی بر جای می*مانند: مادها در باختر و پارس*ها در جنوب و سراسر آسیای باختری با زمین*های سبز ثروت بی*کران و نیروی کار بسیار. طبیعی است که کوچندگان و هم*سفران دیروز بر سر این سفره ی پربرکت بر روی یکدیگر بایستند و خنجر بکشند. گزارش جنگ میان این دو قدرت دشوار است. به نوشته ی «کتسیاس»، در نخستین نبرد کوروش شاه پارس به*سختی از «آستیاک» (آژدیهاک) شکست می *خورد و به پاسارگاد می *گریزد. در نبرد دوم نیز چنین است. در این نبرد وضع پارسیان چنان یأس*آور و عقب*نشینی ایشان چنان با بی*نظمی تؤام بود که زنان از حصار قلعه بیرون آمده و جنگ*آوران را به پیکار ترغیب و تحریص می*کردند. (دیاکونوف - تاریخ ماد - ص ۳۸۸) به*گفته ی «کتسیاس» به*ظاهر چندین جنگ خونین دیگر روی می*دهد که پارسیان شکست می *خورند اما سرانجام با خیانت بزرگان ماد و هم*داستانی پارت*ها و قول مساعد کوروش به «هارپاگه»، مادها شکست می *خورند، هگمتانه سقوط می*کند، «آستیاک» پنهان شده دست*گیر به «هرکانه» تبعید و پس از چندی به*دست خواجه*ای کشته می *شود، کوروش دختر و زن او را به*همسری می*گیرد و تمامی ثروت هگمتانه را به پارس می *برد.

    با شکست این همراهان و هم سفران دیروز، کورش« آقا» و «صاحب» سراسر آسیای باختری می گردد. آیا او شایسته ی چنین سروری و مادها مستوجب چنین شکست و خواری هستند؟ این را باید سرنوشتی که تاریخ ایران را نوشت، پاسخ دهد. در آغاز سال ۷۰۰ پیش از میلاد که پارس ها بر اثر فشار آشوری ها، مادها و اورآرتورها رو به جنوب آوردند و در سراسر ایلام به گونه ی قومی خراج گزار(؟) سپر بلای ایلام در برابر آشور، نیروی کار، اجیر و برده(؟) یا ...؟ تا ۵۵۰ پیش از میلاد، که پیروزی کورش بزرگ بر سپاه ماد و سقوط هگمتانه پای تخت مادها( به یقین در نزدیکی بوکان، نه همدان) است، یعنی در درازای نزدیک به یک سده و نیم پارس ها از یک قبیله ی کوچ نشین و بی سرزمین، وارث ثروتمندترین بخش آسیای باختری شدند، اما این شکوفایی و برتری یک باره نبود.



    خـــدا صـــدامــو میـــشنوی؟ ... بـــاور کـــن بـُــــریـــدم... بُــــریدم از آدمـــهای ایــــن زمیــــنت خـــــدا...

    خســـته نیـــستم امــــا خســــته م کــــردن...

  5. Top | #5


    تاریخ عضویت
    دی -۱۳۹۳
    عنوان کاربر
    مدیر بخش معماری
    محل سکونت
    بوکـــان
    رشته تحصيلي
    معماری
    نوشته ها
    661
    پسندیده
    695
    مورد پسند: 995 بار در 499 پست
    میزان امتیاز
    1498
    در سال های ۶۹۰ تا ۶۷۰ پیش از میلاد،کم و بیش پارس ها مستقل، یا نیمه مستقل بودند. هر چه ایلام در اثر جنگ با آشور نا توان تر و فرسوده تر می شد، پارس ها نیرو و جانی بیشتر می یافتند و در همین دهه های طلایی است که به ساختن شهرها روی آوردند. یعنی درست آن مقطع تاریخی که آرامگاه گور دختر، کاخ های دشتستان( به ویژه کاخ بزرگ بردک سیاه) و نشانه هایی که در آغاز نبشته به آنها اشاره شد، برپا می شوند. «گور دختر» را پروفسور« واندنبرگ» بلژیکی به درستی ار آن کوروش نخست (پدر بزرگ کوروش بزرگ) می شناسد و سزا چنین است.

    زمانی که پرفسور فقید (واندنبرگ) «گور دختر» را تنها از دیدگاه مقایسه و برابری آرمگاه کوروش نخست شناخت و تأکید کرد که این بنا الگویی بر پایه ی آرامگاه کوروش در پاسارگاد بوده است، نه «کاخ سیاه» کشف شده بود، نه «کاخ بردک سیاه» و نه دشتستان شناسایی گردیده بود.او تنها پی برد که «گور دختر» آرامگاه کوروش نخست است. اما متأسفانه هرگز به بررسی و شناسایی بسیاری تپه ها، تل ها، و آثار هخامنشی دور و بر آن نپرداخت و بدبختانه تا کنون هم آنگونه که شایسته این همه آثار آشکار در این دامنه است، جز یک- دو تن هیچ باستان شناسی به آن نپرداخته است.

    اما امروزه هر چند کاوش ها پراکنده و پژوهش ها بدون پیوند است، با اینهمه در انتساب این آرامگاه به نیای کوروش بزرگ،گمان ها سخت کم و ناچیز است.با این پیشینه ی و چکیده ی تاریخی و آن*چه روی داده اینک می*توانیم به تاریخ کاخ*ها، بناها، تالارها و این همه آثار پراکنده در دشتستان دست یابیم. نمی*توان گفت بی*گمان اما به*گمان بالا، نخستین حوزه*ای که پارسیان از دست ایلامی*ها می*ستانند و خود در دست می*گیرند، دشتستان است و به*احتمال بسیار منطقة «بزپر» یا «پشت پر»، یعنی همان جایی که آرامگاه نیای کوروش بزرگ است. سپس این حوزه گسترش یافته و سراسر دشتستان امروزین را در بر می*گیرد. از این*روی، دشتستان سرزمین مادری۲ هخامنشیان است.

    «کاخ بردک سیاه» - که امیدواریم در آینده*ای نزدیک به گزارشی از آن نیز بپردازیم ــ یکی از سدها کاخ شهر باستانی هخامنشی*ها «تموکن» یا «ته*اوکه» است. شناسایی و بررسی این منطقه که توسط نگارنده در چندین فصل انجام یافته،گسترش آن را تا محوطه ی باستانی«توّج»یا «توز» و تا زیر دوران اسلامی و ساسانی آن، با رویه*ای نزدیک سی تا چهل هکتار یقین می*نماید.اگر درفرضیه ی کوچ پارس*ها از استپ*های سیبری یا کناره*های دریاچه*ی اورال تردید نماییم (که جای تامل و تردید دارد)، می*توان پیشنهاد کرد که خاستگاه پارسی*ها، در حوزة* دشتستان تا تنگ ارم بوده است. پذیرش قبایل کوچک پارسیان در این نقطه ی ایران به*ظاهر پذیرفتنی*تر از کوچ قبایلی چند از یک جای سردسیر به یک جای گرمسیر است. این کوچ با یک چرخش ۱۸۰ درجه*ای از یک جای سرد به یک جای گرم، حتا بر تندرستی مردان و به ویژه زنان و بچه*ها که با آن سرما انس گرفته و بدنشان پایداری یافته هم*خوانی ندارد.


    «کاخ سنگ سیاه» با ساختاری برابر و بسیار نزدیک به تالار بارعام در آرامگاه کوروش بزرگ یکی از ....

    پارسیان نخستین شهرهای خود را در این حوزه بنا می *کنند و چون کوروش نخست می *میرد، او را در همان جا به*خاک می *سپارند. چند گاهی پس از سقوط هگمتانه و آرامش نسبی در آسیای باختری، آن*گاه که کوروش بزرگ آسوده خاطر از آشور نابود شده و دست*یابی به بابل است، به دشت پاسارگاد روی می *آورد و پس از مرگ وی آرامگاهی چون نیایش ــ ولی با شکوه*تر، بزرگ*تر و شایسته*تر ــ در دشتی سبز و آباد بر پا می *دارند؛ چه، زمانی نیست که آرامگاه او نیز چون نیایش محصور در کوه*های بلند باشد.

    این کوته*اندیشی است، اگر گمان کنیم که کوروش بزرگ از پاسارگاد بر نیمی از آسیا فرمان می *رانده است. در این دشت جز آرامگاه کوروش تنها سه تالار است که روی هم رویه آن*ها ۶۴۵۴ متر مربع می*شود. آیا به*راستی تمامی شاهنشاهی هخامنشی و سازمان اداری نظامی، مالیاتی و هزارها هزار تشکیلات حکومتی در این سه تالار بوده است؟! پارسی *ها هرگز سرزمین مادری خود یا دست*کم نخستین حوزه*ای که استقلال خود را به*دست آوردند، فراموش نکرده و از یاد نبرده اند؛ جز آرامگاه نیای خود، آنان در همین خاک پرورش یافته، بالنده شدند و به توانایی رسیدند.

    «کاخ سنگ سیاه» با ساختاری برابر و بسیار نزدیک به تالار بارعام در آرامگاه کوروش بزرگ، یکی از بسیاری کاخ*هاست که در فاصله ی فرمان*روایی کوروش نخست تا کوروش بزرگ بر پا شده است و «بردک سیاه» بخش بسیار کوچکی است از شهر گسترده ی « ته اوکه» ی هخامنشی که باید آن را مرکز اداری- سیاسی هخامنشیان به شمار آورد
    2 کاربر مقابل پست Ar Sa عزیز را پسندیده اند: memar1373,sara.Architect



    خـــدا صـــدامــو میـــشنوی؟ ... بـــاور کـــن بـُــــریـــدم... بُــــریدم از آدمـــهای ایــــن زمیــــنت خـــــدا...

    خســـته نیـــستم امــــا خســــته م کــــردن...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
وبسایت تخصصی مهندسی عمران و معماری به عنوان یکی از نخستین سایتهای تخصصی رشته های مهندسی، خدمت رسانی خود را در سال 1389 آغاز کرد.
تمامی فایلها و آموزشهایی که در سایت قرار می گیرند بصورت کاملا رایگان بوده و هدف ما ارتقا سطح علمی دانشجویان و مهندسان عزیز کشورمان بوده است.

اکنون ساعت 02:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
ایمیل مدیریت سایت پست الکترونیکی مدیریت سایت: iromran@yahoo.com
X بستن تبلیغات
همکاري در فروش فايل سل يو