نظریه لوکا بلترامی(1933-1854م)ایتالیا:
مرمت تاریخی عنوان روش پیشنهاد شده بلترامی است که استناد به مدارک و شواهد تاریخی به منظور برگشت دادن شکل بنا به صورت اولیه ان خواه بعد از خراب شدن و فرو ریختن بنا ها در اثر جنگ و یا زلزله و خواه پس از گذشت زمان و تاثیر های ناشی از فر سودگی یا افت بنا و … مبدا بررسی و شرط اتخاذ هر تصمیم به شمار میاید و شکل گیری مجدد بنا نیز با پیروی از نقشه های بدست امده یعنی برابر با شکل و ترکیب اولیه بنا خواهد بود.
نظریه کامیلو سیت(1903-1843م)اتریش:
افکار کامیلو سیت به دلیل توجه و علاقه خاص به مجموعه های معماری متعلق به زمان های گذشته دارای انعکاس و تداوم محسوسی در فرهنگ و مرمت معماری – شهری است.
- ارزش هر بنا به محیط اطراف ان بستگی دارد موضوع اصلی در این نظریه روابط فضایی موجود بین بنا و محیط ان می باشد نه روابط کاربردی بنا ها و فضاهای تهی مجاورشان
- جدا کردن بناهای مهم تاریخی از بناهای اطراف (اعم از بناهایی که همزمان با بنای مهمتر یا بعد از ان یا در زمان بسیار نزدیک به ما ساخته شده است )بجای کمک به معرفی بنا از انعکاس هویت ان خواهد کاست.
- میدان ها و فضاهای باز عمومی شهر های قدیمی پس از انکه به صورت لازم مورد مطالعه قرار گرفتند میتوانند ویژگی هایی را عرضه کنند که رهنمون طراحان معماری شهر های تازه باشد.
کامیلو بویی تو(1914-1836م)ایتالیا:
به عنوان شخصیتی فرهنگی و اجتماعی در نوشته هایش علاقه فراوانی به بناهای کهن به منزله یک سند تاریخی دیده میشود و حیات بخشیدن روح دوباره دادن و باز گرداندن فعالیت به بنای تاریخی هسته اصلی سخن اوست.
گنگره 1931 اتن درباره مرمت منعکس کننده بسیاری از افکار بویی تو است(افکار وی):
1- فرق گذاشتن بین سبک قدیم و(موجود و بکار رفته در بنا)و سبک تازه ای که در لحظه باززنده سازی یک بنا بکار میرود
2- فرق گذاشتن بین مصالح ساختمانی جدید ومصالح ساختمانی که در گذشته بکار میرود.
3- بکار نبردن کنج ها زاویه ها و سطوح تزیینی –در بخشهای تازه ساز-بناهای موضوع مرمت
4- ایجاد نمایشگاه یا موزه ای از عناصر یا تکه های بنای قدیمی که حین بازسازی های یک بخش دوباره بکار گرفته نشده اند در داخل یا نزدیک بنای مرمت شده.
5- حک تاریخ کار مرمتی در نقطه ای از بنا با بکار بردن علامتی قرار دادی روی بخش ها و عناصر باز سازی شده
6- نصب کتیبه روی بنای مرمت شده
7- توصیف و توجیه مراحل مختلف کار مرمتی همراه با عکس و نقشه و قرار دادن ان در بنا یا در نزدیکی ان و اقدام به شناساندن کارها توسط وسایل ارتباط جمعی.
جوانونی(1947-1873م)ایتالیا:
گفنه وی: ما حق نداریم در کنار یک بنای یک بنای تاریخی ساختمانی امروزی و مدرن بسازیم و در غیر اینصورت به سبک و استیل ساختمان باستانی خیانت کرده ایم و در جای دیگر میگوید:
ما میتوانیم در کنار یک معماری باستانی ساختمانی بسازیم و یا قسمتی از یک ساختمان تاریخی که ویران و نابود شده تکمیل نماییم منتها باید سبک و استیل ان بنای باستانی را بگیریم و بعد انرا خلاصه کنیم ما باید یک بنای neotro یعنی بی تفاوت داشته باشیم.
و در مورد مونومانهای عصر کلاسیک میگوید :مونومانهای عصر کلاسیک مونومانهای مرده ای هستند چون عمل انها فقط عملی نمایشی است جهت بازدید سیاحان و خوشامد تماشا چیان
5 اصل مهم جوانونی عبارتند از:1-محکم کاری 2- دوباره چینی یا اناستیلوز 3- ازاد سازی 4- تکمیل کردن 5- نو اوری
خلاصه ای از عقاید پروفسور براندی تئوریسین و مرمتگر معروف ایتالیا:
مرمت از نظر شناخت: لحظه متدی دوباره شناسایی شده کار هنری در کالبد فیزیکی ان و همچنین در دو قطب مختلف زیبایی شناسی و تاریخی به طوری که بتوانیم انرا برای ایندگان تحویل دهیم.
در موارد زیر عقاید ایشان خلاصه میشود:
1- اثبات و شناسایی یک اثر هنری توسط یک بحث انتقادی
2- دوباره سازی و دوخت و دوز قسمت کسر اثر هنری
3- دخالت به عنوان مرمت روی ماده اثر هنری انجام میشود چه جهت نجات اثر هنری و چه به عنوان خود جسم اثر هنری
پیشنهادات براندی:
- با ارزش بودن دید زیبایی شناسی تاریخی
- دخالت روی اثر هنری شرط به شرط: مرمت یک عملکرد منتقدانه و شرط به شرط را میطلبد
- مرمت عبارتست از توجهی که در ادامه اش دخالت روی ماده اثر هنری میکند و ان دخالت چه برای نجات خود اثر هنری است وچه بهسازی و نجات شرایط محیطی اثر.
چزار براندی مرمت را به عنوان وحدت بخشیدن و تمامی دیدن اثر هنری می بیند و میگوید:
دخالت مرمتی بایستی قابل بر گشت هم باشد.
از تالیفات وی: تئوری مرمت 1963 بودا می خندد1973 تئوری عمومی انتقاد1974 ساختمان و معماری 1975
نظریات ویته در مرمت فرانسه)
1- کار مرمت باید از نظر مخفی مانده با کار اصلی ادغام نشود
2- مرمت بیشتر عملی باستان شناسی است تا کار معماری
3- در اثار هنری که بخاطر خصوصیات مکتبی و ایدئولوژیک انها از قرینه سازی در انها اجتناب شده به هنگام مرمت نیز باید از قرینه سازی پرهیز شود
اوژن ویوله لودو ( ۱۸۷۹-۱۸۱۴فرانسه )
لودو معمار فرانسوی است که به عنوان یکی از فعالترین مرمت کنندگان آثار تاریخی در جهان شناخته شده است.وی به مسائل معماری تسلط کامل داشت و با اینکه در آن زمان این مبحث کاملا به خوبی شناخته نشده بود در مورد سبک ها می گوید:"سبک ساختمان های گوتیک و بناهای قرون وسطی تابع قواعد منطقی و قابل برداشت است ودر تمامی آثار که بخاطر نیازی معین(نیاز شالوده ای-ساختمانی)زاده می شوند این قواعد مشترکا به چشم می خورد. مجموعه چنین قواعد و روالهایی سبک را به وجود می آورند."
وی بیشتر منتقد است تا معمار و با اظهار عدم اعتقاد به آکادمی هایی که به تدریس هنر کلاسیک اختصاص داشتند می گفت:"با شناخت هنرهای قدیمی باید دوره خویش را در هنر خویش اجرا و ظاهر کنیم."وی برای همه دوره های مختلف هنر احترام قائل است و می گوید:"تنها هنر روم قدیم داری ارزش نیست بلکه همه دوره ها ارزشمند و قابل احترامند."او معتقد است که هنر و فرم آن حاصل یک تفکر می باشد.بنظر او میان هنر یونان و گوتیک نزدیکی هایی وجود دارد.هر چند که در هنر یونان مقیاس انسانی وجود ندارد و در هنر گوتیک اندازه های انسانی در حد اعلی رعایت شده و همچنین هنر یونان آمیزه ای ساده و روشن و قابل فهم بوده و در مقابل هنر گوتیک ترکیب ظریف انواع هنرهای پیچیده می باشد.
وی می گوید که فضاهای معمارانه دائما به تناسب احتیاجات بشر در حال تغییر و تحول است.او به متناسب بودن اندازه ها اهمیت فوق العاده می دهد و معتقد است که اگر در آثار هنری تناسب لازم رعایت نشود دیگر آن اثر هنری نیست.بنظر او هنر رومی هنری درجه دو و هنر یونانی هنر درجه اول می باشد.
ویوله لودو در کار مرمت به "سبک شناسی"یعنی یافتن روح و خصوصیات اثر هنری معتقد است و با تلفیق این شناخت و فن کاربرد مواد و فرم در دوره خاص اثر با تجربیات شخص دست به مرمت می زند.
ویوله لودوبا این اعتقاد که فرم اثر هنری زاییده نوعی تفکر است سعی در دست یابی به تفکر خاص اثر هنری دارد و در این راه به سه اصل معتقد است:
- بخش هایی که بعد از ساخته شدن اثر بر آن افزوده شده اند باید برداشته شوند و بنای اصلی با رعایت وحدت و خلوص اثر حفظ و نگهداری گردد.
- در صورت تخریب بخشی ازبنا به هر علت و یا ناقص مانده بخشی از آن در زمان ساخت,مرمت کننده باید بنا را به صورت اصلی و آنچه می بایست باشد تکمیل نماید.
- در انجام هر گونه کار مرمتی مرمت کننده باید خود را در نقش سازنده اصلی تصور کرده و با توجه به سبک و امکانات فنی دوره اثر آنرا تکمیل نماید.برای اینکار تصور مدلی منطقی که نمایانگر شکل اصلی بنا در زمان ساخت می باشد کار آرایی صحیحی در امر مرمت خواهد داشت.
ویوله لودو رعایت "وحدت سبک"در ساختمان را برای ایجاد روح در آثار هنری لازم می داند و سعی می کند خصوصیات خاص دوره ای که اثر به آن تعلق دارد در کار ظاهر شود. به نظر او معمار که مجری کار است فقط می تواند جوابگوی بعضی نیازها باشد .وی مانند یک منتقد و محقق تاریخی عقایدی جدید را برای دوره خویش بیان می نماید و همچون یک معمار آنچه را که می بیند تعقیب می کند.او می گوید که یک معمار خوب قبل از هر چیز باید دارای تخصص و تسلط در فن خویش باشد.زیرا ساختن یک خانه از هر کسی ساخته است در صورتی که رعایت تناسب و استحکام و ارائه عملکرد صحیح از همه بر نمی آید.وی هنر ار مخصوص فرانسه می داند و سهم عمده را به هنر گوتیک اختصاص می دهد.
ویوله لودو در مورد بناهای یونانی می نویسد :"بنای ساختمان ها روی تخته سنگ ها صورت گرفته و عوامل اصلی سازه عبارت است از پایه سنگی و تیر افقی روی پایه و ستون. در این بناها از تاغ استفاده نمی شود تا سازه مخفی نشود.ساختمان و اسکلت هر اثری رابطه مستقیم با فرم آن دارد."
در مورد بناهای رومی معتقد است:"ساختمان ها در هر نقطه ای که نیاز بوده ساخته می شود.برای پوشش سقف از قوس تاغ و گنبد استفاده شده و نسبت به عملکرد و نیاز های مختلف نقشه ساختمان دارای قسمت های متفاوت و متغیر می باشد.فضای آزاد بین دو ستون خیلی بیش از اندازه مشابه در بناهای یونانی است .سازه و ساختمان وسیله ای برای جوابگویی به احتیاجات و ضروریات انسان هاست و فرم آن ها با پوشش و تزیینات ظاهر ساختمان شکل می گیرد."
جنبه مثبت عمل ویوله این بود که خیلی از آثار دوره گوتیک را نجات داد و حیات این بنا ها را مدیون او هستیم و از این راه حق بزرگی به تاریخ مرمت و معماری دارد. یکی از رده بنا هایی که لودو باز سازی و تکمیل کرد کلیسای نتردام پاریس است...تعدادی از مجسمه های نتر دام را او طراحی و اجرا نمود .همچنین طرح و اجرای نمای کلیسای "کلرمون فران "از اوست.قصر های "کارکاسون"و "پیرارفون"کلا به دست او باز سازی شد.
نظریات ویله دو در مرمت 1879-1814م فرانسه)
وی بیشتر معتقد است تا معمار و برای همه دوره های هنر احترام قائل است و میگوید که فضای معمارانه به تناسب احتیاجات بشر در حال تغییر است وی به متناسب بودن اندازه ها اهمیت فوق العاده میدهد و معتقد است که اگر در اثار هنری تناسب لازم رعایت نشود دیگر ان اثر هنری نیست
ویوله دو در کار مرمت به سبک شناسی یعنی یافتن روح و خصوصیات اثر هنری معتقد است و با تلفیق این شناخت و فن کاربرد مواد و فرم در دوره خاص اثر با تجربیات شخصی دست به مرمت میزند
وی معتقد است که اثر هنری زاییده نوعی تفکر است سعی در دستیابی به این تفکر خاص دارد وبه سه اصل معتقد است
1- بخشهایی که بعد از تاریخ ساخته شدن اثر بر ان افزوده شده اند باید بر داشته شوند و بنای اصلی با رعایت وحدت و خلوص اثر حفظ و نگهداری شود
2- در صورت تخریب بخشی از بنا به هر علت ویا ناقص ماندن بخشی از ان در زمان ساخت مرمت کننده باید بنا را به صورت اصلی و انچه که میبایست باشد تکمیل نماید
3- در انجام هر گونه کار مرمتی مرمت کننده باید خود را در نقش سازنده اصلی تصور کرده با توجه به سبک و امکانات فنی دوره اثر انرا تکمیل نماید
ویوله دو رعایت وحدت سبک در ساختمان را برای ایجاد روح در اثار هنری لازم میداند و میگوید یک معمار خوب قبل از هر چیز باید دارای تخصص وتسلط در فن خود باشد
نظریات جان راسکین در مرمت 1900-1819م)
دانشمند و منتقد هنری و یکی از معماران نادر جهان در دوره ویکتورین انگلستان
در عقاید او گرایش به طبیعت و زیباییهای طبیعی را فوق ارزشهای دیگر قرار دادن بسیار مشهود است. به عقیده راسکین یک بنای تاریخی به منزله سندی تاریخی است و باید حتی الامکان از دخالت و تغییر وضعیت ان اجتناب کرد.
او میگوید ما حق دست بردن در اثار هنری را نداریم مردگان باید مالک حقوق خود باشند ما حق از بین بردن اثار انها را نداریم .
راسکین به سنتی بودن و هنری بودن اثار تاریخی علاقمند است.
در عقاید راسکین به دو نظریه اصلی بر میخوریم: 1-انتقاد از مرمتگران 2-ارائه نظریات پیش تازانه در کتاب هفت مشعل معماری از محصولات صنعتی که فقط تولید زیاد و کمیت در انها مطرح است نه کیفیت انتقاد شده است. |