هدف هر گونه طراحی ،سازمان دادن اجزا آن به یک مجموعه کل برای رسیدن به مقاصد خاصی است.در طراحی داخلی ، عناصر منتخب درالگوهای سه بعدی چیده می شوند و دراین چیدمان ،زیباشناسی عملکردی و رهنمود های رفتاری ایفا نقش می کنند.روابط بین عناصری که به واسطه این الگو ها بنا نهاده می شوند،در نهایت ،تعیین کننده دیداری و قرارگیری درست اجزا در فضای داخلی است و بر آنچه ما درک می کنیم و از آن استفاده می کنیم اثر می گذارد.توسعه فرم های ساختمانی و سیستم های محیطی برای هر ساختمان ،اشارات ضمنی برای طراح داخلی دارد و اطلاعاتی که طراح داخلی درباره مشتری ،فضا و فعالیت های مورد نظر گرد می آورد ،دلالت بر کار دیگر اعضای تیم طراحی دارد.طراح داخلی ممکن است بصورت فردی و یا گروهی با دیگر طراحان ،معماران و متخصصین طراحی در یک شرکت طراحی کار میکند و یا در خدمت یک شرکت مشاور معماری باشد.در هر صورت طراح داخلی با معماران ،مهندسان و مشاورین دیگر در یک شرکت ارتباط دارد.علاوه بر ان ،طراح داخلی با نمایندگان مشتری از جمله مدیران تسهیلات ، روسا و مصرف کننده نهایی کار می کند.طراح داخلی اغلب رابط مابین مشتری و منبع تامین مصالح سخت کاری و اثاثیه است.طی ساخت نیز ،طراح داخلی با پیمانکاری و تامین کنندگان . و مصالح و وسایل در رابطه است.همه اعضای طراحی و تیم ساخت باید تلاش کنند تا جوار ارتباط ،همکاری و احترام متقابل را حفظ کنند.طی فرایند طراحی ،ما تعیین می کنیم که از چه عناصری استفاده کنیم و چگونه آن عناصر را در الگوی خود بچینیم.گرچه فرایند فرایند طراحی به صورت یک روند خطی آورده شده است اما در واقع این فرایند در اغلب موارد دارای روند داره ای است بدان صورت که تجزیه و تحلیل دقیق ،نشر و ارزیابی اطلاعات موجود در این چرخه قرار می گیرند و این چرخه آن قدر تکرار می شود تا یک مکان یابی و چیدمان موفق بین آنچه موجود است و مطبوعی که در پی آنیم ،حاصل آید.اول مسئله طراحی بیان می شود .توانایی توضیح و فهم ماهیت مسئله طراحی ،بخش اساسی یافتن راه حل را معلوم می کند .این توضیح باید معلم کند که چگونه راه حل طراحی انجام می شود و چه اهدافی قابل دستیابی است. چند رهیافت وجود دارد که با استفاده از آن ها می توان تولید ایده و سنتز و راه حل های ممکن را طراحی کرد: 1-جداسازی یک یا چند مشکل اصلی دارای ارزش و اهمیت و یافتن راه حل های دردسترس انها. 2-مطالعه وضیعیت های مشابه که می توان راه حل ها را از آن شبیه سازی کرد. 3-یافتن راه حل های مطبوع برای بخش های مسئله و مجموع کردن آن ها برای رسیدن به راه حل کل با استفاده از واقعیات موجود. طراحی نیازمند دیدگاهی خرده گیرانه بر راه کاری متفاوت و موجود است و سبک و سنگین کردن دقیق نقاط ضعف و قوت هر پیشنهاد را می طلبد تا انجا که حلقه گم شده بین مسئله و راه حل یافته می شود.به فرض انکه طیفی از حل های ممکن موجود باشد،هرکدام از آنها باید برحسب موازین موجود در مسئله ارزیابی شود و سپس در آنالیز مسئله درستی ان روشن شود.
یکی از خصوصیات ویژه فرایند طراحی آن است که به سادگی به یک پاسخ ساده ،واضح و درست ختم نمی شود .در واقع همیشه بیش از یک راه حل برای حل مسئله طراحی وجود دارد.حال چگونه می توان داوری کرد که که یک طرح خوب است یا بد ؟ یک طرح ممکن است از نقطه نظر داوری طراح ،مشتری و یا مردمی که دارای تجربه اند و از طرح استفاده می کنندبه دلایلی چند خوب باشد. 1 : یک طرح می تواند به علت کارایی درست خوب باشد. 2 : یک طرح می تواند به علت اقتصادی ،کارامد و بادوام بودن خوب باشد 3 : یک طرح می تواند خوب باشد چرا که یاداور خاطره ای از زمانی دیگر و جایی دیگر است،یعنی حامل معنی است. گاهی ما می توانیم داوری کنیم که یک طرح خوب است چرا که ما احساس می کنیم از روند تبعیت کرده است و یا اینکه در دیگزان ایجاد تاثیر می کند یعنی مد روز است و یا شان ما را بالا می برد .همانگونه که این دلایل اشاره دارند،معنای گوناگونی هست که با یک طرح انتقال می یابد .برخی از انان در سطحی است که عموما توسط مردمان عام فهم و پذیرفته می شود.برخی دیگر توسط گروه خاصی از مردم قابل قبول است.طرح های موفق معمولا در بیش از یک سطح از مردمان رسوخ می کند بنابر این باید بر طیف وسیعی از مردم اثر مثبت گذارد.بنابر این یک طرح خوب باید برای بیننده قابل فهم باشد.دانستن اینکه چرا کاری انجام شده است ،کمک می کند که طرح قابل درک باشد.اگر یک طرح بیانگر یک ایده نباشد،رسانای یک معنی یا ارتباط نباشد و یا پاسخی به کسی ندهد،یا مورد بی اعتنایی قرار گیرد و یا به عنوان یک طرح قلمداد خواهد شد.منبع:طراحی داخلی دکودارکوب